مدح حضرت زهرا سلام الله علیها
باران گرفت و سینه پُر از عطر یار شد بـلـبـل غـزل سـرود و چمن بیـقرار شد پـیـچـیـد در طـبـیـعـت دنـیـای خـاکـیـان عـطــر تـبـسّـم تـو و نـامـش بـهـار شـد تـنها به شـوق بـوسه زدن بر عـبـای تو هر قاصدک به دوش نسیـمی سوار شد ای کـاش جایگـاه خودش را به من دهد آن ذره ای که بر سـر راهت غـبـار شد هر شاعری فرزدق و دعـبـل نمی شود هر کس که خاک پای تو شد شهریار شد |